ܨܓܨღ تنـــهـــــــــــــاترین عشــق روزگـار ღܨܓܨ ܓ✿ در دوری لذتی هست که در با هم بودن نیست، چون در باهم بودن ترس از فراق هست و در دوری شوق دیدار
| ||
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
اگر گوینده بودم لکنت زبان می گرفتم و عشق را در طول برنامه چند بار تکرار می کردم. اگر کارمن انتقال خون بودم به همه یک قطره عشق تزریق می کردم. اگر صندوقدار بودم راز عشق را با هزار رمز در صندوق دلم نگه می داشتم اگر دیوانه بودم عشق را با خود به زنجیر می کشیدم. اگر خواننده بودم تنها از عشق می خواندم اگر خطاط بودم وازه ی عشق را با عشق می نوشتم. اگر وکیل بودم همیشه وکالت عشق را به عهده می گرفتم. اگر مسافر بودم تنها با عشق همسفر می شدم. و من مربی به بچه ها فقط ذرس عشق می آموختم........ شما برای عشق چه می کردید؟ ![]() ![]() نظرات شما عزیزان: دلتنگیهایم از دوری توست ، تو که در آن غروب جدایی تنها ، مسافر جاده ها شدی و کوله بارت را پر از یاس های سپید کردی تا بهای هنگفت عشق را بپردازی و عاشقانه بازگردی ، من چشمانم را به امتداد جاده دوخته ام ، می دانم که روزی خواهی آمد ، آن روز که عشق نایاب ترین عنصر زندگی انسانهاست برچسبها: عشق, [ سه شنبه 24 آبان 1390 ] [ 17:21 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
|
![]() ![]() |
[ طراحی : ❤--★ تنهـــــــــاترین عشــق روزگـار ★ --❤ ] [ Weblog Themes By :★ --❤ AMIN ❤--★] |